اتو اسكلروز ضايعه اي انتقالي است كه به دليل رشد بافت اسفنجي دراطراف اسنخوانچه ها در جلوي دريچه بيضي ايجاد مي شود و روي
Foot plate استخوان ركابي را مي پوشاند وآنرا ثابت مي كند (بيشتر روي استخوان ركابي). بدليل ماهيـت اسفنجي اين بافت، اتو اسكلروز، اتواسپونژيوسيس نيز مي نامند . رگهاي خوني موجود در اين بافت در اثر گذشت زمان سخت و اسكلروتيك مي شود و ا يجاد كاهش شنوايي انتقالي مي كند اگر بافت اسكلروتيك اثري روي استخوانچه هـا نگذارد آنرا تحت كلينيكي مي نامند و فرد تا سالها با مبتلا بودن به آن از وجود آن بي خبر است.
نوع ديگر اتواسكلروز هيستولوژيك همراه يا بدون كاهش شنوايي است. اتو اسكلروز كلينيكي در سالهاي نوجواني بروز مي كند ولي به غالب در سنين جواني تشخيص داده مي شود و بسيار به ندرت در سنيـن بـالاي 50 سـال رؤيت مي شود.
كاهش شنوايي مربوطه ابتدا در فركانسهاي Low بروز مي كند و به تدريج فركانسهاي High و بالاخره فركا نـسـهـاي ميانه درگير مي شوند. همزمان با كاهش شنوايي انتقالي ، كاهش شنوايي حسي-عصبي هم خصوصا در فركانسهاي High بروز مي كندكه به آن اتو اسكلروز حلزوني مي گويند كه عمدتا دراثر جريـان غـيـر طبـيـعـي خـون يا آنزيمهاي توليد شده مي باشد. كاهش Mix ناشي از اتواسكلروز در سنين 60 تا 70 سالگي به حد severe و profound مي رسد .
وقوع اتو اسكلروز در زنان باردار وخيمتر است و توجيه آن شايد افزايش ترشح هورمون باشد. عوامل ژنتيكي درايـجاد اتو اسكلروز نقش مهمي دارد. داروي شناخته شده أي براي درمان آن در حال حاضر وجود ندارد و البته استفاده از سمعك مفيد است ولي تصور مي شودجراحي به عنوان مؤثرترين روش درمان اتواسكلروز است. عمل Stapedectomy با استفاده از Micro surjery (جــراحـي مـيـكـروسـكـپـي) انـجـام مـي شـود .
جراح نخست حداقل نصف T.M را به قدام بر مي- گرداند تا بتواند به محل قرارگيري استخوان ركابي دست پيدا كند . سپس استخوان ركابي غير طبيعي به كمك ابزارهاي ظريف برداشته مي شود . براي مسدود كردن سـوراخـي كـه در گـوش داخلي بعد از برداشتن استخوانچه به وجود آمده بود قسمت كوچكي از بافت لاله گوش را بر مـي دارنـد و سپـس يك پروتز mm 4.5 بعد از استاپدكتومي مورد استفاده قرار مي گيرد . شانس موفقيت استاپدكتومي90 درصد است ،كه ندرتا عوارض زير را به همراه دارد :تغيير در حس چشايي قسمتي از زبان (كه به سمت گوش مورد جراحي مي باشد) ، سرگيجه ، عدم بهبود شنوايي ، پرفوراسيون ،عدم تغيير در وزوز گوش كه از مشخصات اتو اسكـلـروز اسـت و عدم تـحمل صداهاي بلند. بعد از عمل امكان دارد كه فرد احساس كند كه شنواييش بدتر شده است ولي نبايـد نـگـران بـاشـد زيـرا بـه علـت گرفتـگي گـوش ،الـتـهـاب و تـجـمـع مـايـع اتـفـاق مـي افـتـد كـه ازعـوارض ايـن جـراحـي مـحـسـوب مـي شود
ساخت چهره مصنوعی، برطرف کننده مشكل شنوايي در درك مكالمات تلفني
ساخت چهره مصنوعي در آینده، درك مكالمات تلفني را براي افرادي كه مشكل شنوايي دارند، آسان مي سازد.
يك محقق سوييسي، چهره نرم افزاري را ساخته است كه مي تواند زبان طبيعي را از روي حركت زبان و لبها ترجمه كند. به گزارش موسسه تكنولوژي Royal در استكهلم، در آينده اين چهره مصنوعي، درك مكالمات تلفني را براي افرادي كه مشكل شنوايي دارند، آسان مي سازد.
Jonas Beskow در رساله دكتراي خود با كمك دوربين و الكترود به بررسي چهره اشخاص به هنگام صحبت كردن پرداخت و از داده هاي حاصل، مدل نرم افزاري را طراحي كرد. اين محقق براي آزمايش كردن اين مدل، متن بدون صدايي را كه فهم آن از نظر آوايي مشكل بود، به افراد تحت آزمايش نشان داد. اگر چه صداي متن واضح نبود، ولي درك مـــطالب بـــيان شده از طـــريق نـــگاه كـــردن به چهره واقعي سخـــنگو بر روي صفحه مانيتور يا نگاه كردن به چهره مصنوعي آسان شد. Beskow مي گويد: اين مدل كامپيوتري به شنوندگان در تفهيم كلام طرف مقابل همانند چهره طبيعي كمك مي كند. اين مدل آنقدر مفيد است كه ناشنوايان را قادر به خواندن متن از روي حركت لبهاي چهره نرم افزاري مي كند.
انتقال پيام، يكي از ويژگيهاي هر سلول تحريك پذيري است. سلول هاي عصبي اين خاصيت را بهتر نشان مي دهند. غشاي آنها در حالت آرامش، داراي يك پتانسيل الكتريكي 70 ميلي ولت است. عاملي كه موجب تحريك مي شود، محرك نام دارد. محرك مي تواند به شكل هاي مختلف (صدا، نور، الكتريسته و...) باشد و براي اينكه بتواند تحريك ايجاد كند، بايد از حد معيني به نام "شدت آستانه" كمتر نباشد. محرك ابتدا روي سلولهاي حسي تأثير مي گذارد. آنها نيز پيام را به سلول هاي عصبي انتقال مي دهند. در غشاي آنها پتانسيل عمل ايجاد مي شود كه پس از تحريك، پيام را نقطه به نقطه انتقال مي دهد و فوراً به حالت آرامش بر مي گردد. بين سلول هاي عصبي يا اين سلول ها با سلول هاي ماهيچه اي، فضاي كوچكي وجود دارد كه به فضاي سيناپسي معروف است. پيام ها در اين قسمت به صورت مواد شيميايي انتقال داده مي شوند. محرك از اين طريق، تصويري از خود بر جاي مي گذارد كه با تكرار آن به صورت پايدار، ذخيره مي شود. در واقع "تكرار"، اصل اساسي يادگيري محسوب مي شود.
چگونگي استفاده از حواس براي درك و فراگيري مفاهيم، اهميت ويژه دارد. با اينكه در اغلب موارد، يكي از آنها بيشتر به كار گرفته مي شود، ولي سنجيده و معقول خواهد بود كه اطلاعات از طريق چند حس كسب شوند. زيرا از اطلاعات دريافت شده توسط حس شنوايي فقط 20 درصد و توسط حس بينايي حدود 35 درصد به خاطر مي ماند. در مقابل، از مجموع آنچه ديده و شنيده ايم، تقريباً 50 درصد آن را بخاطر مي آوريم. در نتيجه، اگر در يادگيري از روشها و حواس مختلف استفاده شود، بازدهي و حضور ذهن افزايش خواهد يافت.
در روش تصويري، اطلاعاتي كه از طريق خواندن كتابها و متون، جداول و تصاوير به دست آمده اند، به بهترين شكل ذخيره مي شوند. آسانترين شيوه يادگيري، روش شنيداري است. در اين روش، مفاهيم از طريق شركت در جلسات بحث و سخنراني، گوش كردن نوارهاي آموزشي يا مطالعه با صداي بلند دريافت شده و به خاطر سپرده مي شوند. يكي ديگر از روشهاي يادگيري، تبادل اطلاعات از طريق شركت در سمينارها و بحث هاي گروهي است. در اين روش، طرح سؤال و پاسخگويي به آن از اهميت ويژه اي بر خوردار است. فرايند يادگيري را مي توان با حركت نيز تقويت كرد. براي مثال: مطالعه در هنگام راه رفتن، بخشهايي از متن را با ماژيك ماركر مشخص كردن، و اطلاعات مهم را از روزنامه و مجله و... جدا كردن، از جمله روشهاي حركتي هستند كه در فراگيري، بسيار مفيد واقع مي شوند.
دانشجوی ناشنوایی که جا پای بتهون گذاشت زن ناشنوایی توانست در رشته آهنگسازی در دانشگاه ویرجینیا درجه فوق لیسانس بگیرد. تامی ویلز ، ناشنوایی که پس از حمله یک سارق در سال 1394
دچار این عارضه شده، توانست بر ضعف جسمی خود غلبه کرده ومتخصص در رشته آهنگسازی شود. ویلیام الدریج ، مدرس دانشگاه و کسی که استاد تامی بوده است ، میگوید، برای من باورکردنی نیست شخص ناشنوایی بتواند در رشته موسیقی فارغ التحصیل شود که این نشان دهنده اراده فوق العاده تامی است. ویلیز 34 ساله قادر است آهنگهای متنوعی بسازد و خودش می گوید آهنگها را بر اساس ثصورات سابق خود و آنچه خواننده با آن احساس می کند، می سازد. ویلیز می گوید من درکی از ملودی ندارم و آهنگ را مانند متن یک شعر یا داستان تصور میکنم و بر اساس آن آهنگ مورد نظررا می سازم. البته ویلیام در تصحیح متون ساخته شده ویلیز کمک فراوانی کرده تا حالت موزون خود را حفظ کند.
ویلیز از حمله سارق در سال 94 به خانه اش در دالی سیتس جان سالم بدر برد. در آن حمله سارق نقاب پوش بطور متناوب سر او را به میز کوبانده و صورت وبدن او را با منگنه سوراخ کرده وصحنه فرار می کند. جسد نیمه جانش در آن حال به بیمارستان برده میشود. پزشکان ضربه مغزی تشخیص می دهند،اما مداواهای آنها تأثیر چندانی نمی یابد و ویلیز در همان سال دست به خودکشی می زند. ویلیز به طرز معجزه آسایی نجات می یابد و بعدأ می فهمد بتهون آهنگساز نامی دنیا نیز در حالی که ناشنوا بوده، بهترین قطعات خود را ساخته و تصمیم می گیرد مانند او رشته آهنگسازی بخواند. خود ویلیز می گوید از بتهون یاد گرفته است یرای صدا در مغزش تصویر سازی کند و بعد روی نتها پیاده کند.